خوبم. اولینِ تنهایی را کشیدهام. گمان میکنم این یک فرصت است. نباید حرامش کنم. بهترین استادها را دارم و به قولی بهترین دانشگاه را. بادمجان را. به گمانم گریه کردن نوزاد گون کافیست. حالا باید یاد بگیرم تو این فضا نفس بکشم. بزرگ شوم و مادر و رحمِ زایندهام را رها کنم. چه کسی میداند چه اتفاقی خواهد افتاد؟ خوبم.
درباره این سایت